نماز و حج
قطعه ای به بهانه عید سعید قربان
كعبه آن سنگ نشاني است كه ره گم نشود
حاجی احـــرام دگر بند، ببین یار کجــــاست؟
حج واقعی چیست؟ و حاجی حقیقی کیست؟
آنان که زلال سپیده را در جام سحر می نوشند، زمزمه خلوت يار را از زمزم ساغر مي نيوشند.
با حبيب عارفانه راز مي گويند و عاشقانه نياز مي جويند.
به آب توبه از زمزم وضو كن
به چشم دل به صاحب خانه رو كن
مواظب باش اينجا كوي يار است
ز شوقش جان و دلها بي قرار است
چو پروانه به گرد شمع جانان
به گاه طوف بگذر از سر و جان
بخواه از قاضي الحاجات حاجات
برون آور ز دل دست مناجات
بر آستان آفتاب و آستانه محراب سبد سبد ستاره شوق مي بارند و سبو سبو باده عشق مي گسارند.
شام را با قيام به بام مي رسانند و بام را با صيام به شام . شام را با شعف مي آغازند و بام را با هدف .
به گاه ملال با دل رام و ضمير آرام در پرنيان آرامش مي آرامند و در هنگام اشتغال براي تلاش معاش مي خرامند.
شبانگاهان در چشمه سار مهتاب تن مي شويند و از نهال نماز ، ياسمن مي بويند.
در ميقات اخلاص ، لباس وابستگي را از بر ، مي كَنَند و احرام وارستگي را به بر مي كُنَند.
در زلال زمزم شوق وضو مي سازند و در آذر آرزو مي گدازند.
تا نگردي آشنا زين پرده رازی نشنوي
گوش نامحرم نباشد جاي پيغام و سروش
اگر اعتكاف در كعبه حجاز را نمي توانند ، طواف كعبه راز را مي دانند.
كعبه حجاز را از سنگ و گِل مي دانند و كعبه راز را از جان و دل.
آن كعبه، ساخته ابراهيم خليل است و اين پرداخته رب جليل.
مروه معرفت را با سعي و همت از جفاي جان مي پيرايند و به صفاي جانان مي آرايند.
از قصور خويش ناخرسندند و به تقصير ، پاي بند. اين گونه اند كه سعي شان مشكور است و ذنب شان ، مغفور.
آن كه با ما سر سودا سپرد
نيست لايق كه دگر جا نگرد
هست آيين دوبيني زهوس
قبلة عشق يكي باشد و بس
در وقوف ، واقف مي شوند و در عرفات ، عارف . در مشعر ، شعور را تكريم مي كنند و شعائر را تعظيم. «ذلِكَ وَ مَن يُعَظِّم شَعائِرَالله فَاِنَّها مِن تَقوَي القُلوب » (قرآن کریم)
در مناي يار ، دل را از موناي اغيار مي زدايند و به ميناي دلدار ميآرايند .
از زاري و ذلت در برابر طاغوت ها ننگ دارند و بر اهريمنان زور و زر و تزوير سنگ مي بارند . شيطان را رجيم مي دانند و يزدان را رحيم.
در قربانگاه نياز ، حرص و آز را سَر مي بُرند و كركس نفس هوسباز را ، پَر.
با قرباني اين شاهين از غربت زمين مي رهند و به قربت ربّ العالمين مي رسند.
ز منجلاب هوسگر برون نهي قدمي
نزول در حرم كبريا تواني كرد
اگر به آب رياضت برآوري غسلي
همه كدورت دل را صفا تواني كرد
اگر ز هستي خود بگذري يقين ميدان
كه عرش و فرش و فلك زير پا تواني كرد
در عرصه ملكوت پر و بال مي افشانند و در حريم لاهوت ، بال را هم وبال مي دانند. طعم زندگي را از ملاحت فكر مي گيرند و طعام را از حلاوت ذكر.
قرب ني بالا و پستي جستن است
قرب حق از قيد هستي رستن است
با اين عشق را درمي يابند و با آن به سوي معشوق مي شتابند.
عروس فكرشان برخاسته از باور بكر است و آراسته به زيور ذكر.
هستي را با نگاه نماز مي نگرند و با قلم راز مي نگارند.
در نگاهشان نماز ، سرور سپيده است و نور ديده.
« اَلصَّلوهُ قُرَّهُ عَینی » «پیامبر اکرم (ص) »
با نماز مي زايند و با نماز مي زيند.
با نماز جان مي گيرند و با نماز مي ميرند.
قُل اِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحيايَ وَ مَماتي لِلّهِ رَبِّ العالَمين (قرآن کریم)
در نماز از غربت دنيا مي نالند و براي « قُربَهً اِلَی الله » می بالند.
از نماز پر و بال می گیرند و شور و حال .
این بال و حال ، پروانه خروج از فرش است و عروج به عرش.
« اَلصَّلوهُ مِعراجُ المُومِن » پیامبر اکرم(ص)
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت
نامی است ز من بر من و باقی همه دوست
فرا رسيدن عيد سعيد قربان بر همه تقرّب جويان اله و پويندگان پيمانه پگاه مبارك باد !
همــــــواره هوادار ره حـق باشيد
در كسب رضاي حق موفق باشيد
#شفيعي_مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.